ترجمه ی مصاحبه ی جونگی با مجله ی ارنا نسخه ی نوامبر ۲۰۲۰
این احمقانهست که لی جونگی بازیگر رو از لی جونگی به عنوان یه انسان کسی که هویتش کارشه جدا کنیم، درسته؟
لی جونگی جواب داد “اره” همونطور کهمن یه سوال واضح پرسیدم.
لی جونگی به عنوان یه انسان عادی تنها و خسته کنندست.
ما بازیگری رو ملاقات کردیم که به عنوان یه بازیگر خیلی عاشق کارشه و میدونه چطور با کارکنانش یه قطعه ی درخشان ارکستر بزنه.
ویژگی خاصی چشمات داره؟در این مورد خیلی حرفا میشنوی مگه نه؟
قدیم ها، فکر میکردم که چشمام ایراد خیلی بزرگه ، زمانی که من کارم رو شروع کردم چشماهای درشت با پلک های دو تایی ترجیح داده میشد . اما چشمایی کوچیک مثل مال من نه.فکر میکنم توی محبوب کردن این مدل چشم نقش پر رنگی داشتم.”هاهاها”
چشمات رو دوست داری؟
البته ، عاشق اینم که میتونم با ظرافت کنترلشون کنم ، منحصر به فرد بودن چشم من بهم کمک میکنه که حالت های مختلف رو نگاه کنم ، اگه این منحصر به فرد بودن رو بتونم به خوبی کنترلش کنم و ازش برای حالت های چند لایه استفاده کنم از هر روش دیگه برای بیان کردن موثر تره.
از یکی از همکارام که طرفدار شماست پرسیدم “چه چیزی باعث جذابیت لی جونکی میشه؟” که اون اینجوری جواب داد : اون با همه چیز صورتش بازی میکنه ، حالت صورتش ، عضلاتش ، و حتی چین و چروک های صورتش ، وقتی که بهش فکر کردم دیدم حق با اونه .
هاهاها کسایی که هر کار من رو چندین بار تماشا کردن ، این جزئیات ریز رو توی بازی من پیدا میکنند و پستش میکنند ، اما این کاری نیست که با اراده خودم بتونم انجامش بدم ، اگه بخوام ابروم یا چین و چروک های دور گونه ام رو خودم تکون بدم نمیتونم ، بخاطر این تونستم اینکار رو انجام بدم چون کارگردان و تمام کسایی که باهاشون کار میکردم بهم کمک کردن توی اون احساسی که اون لحظه داشتم غرق بشم ، این حالت های صورت فقط زمانی ایجاد میشه که کاملا توی اون حس غرق شده باشی.
وقتی که اومدید اینجا خیلی دوستانه با کسایی که اصلا نمیشناختیدشون و تا حالا ندیده بودیدشون سلام و احوال پرسی کردید .
بعضی ها دوست دارن و عده ای هم اذیت میشن بخاطر همین بهم میگن “آروم بشین یه جا” ، هاهاها انگار که من بیگل یا یه همچین چیزیم، میرم دنبال کارکنان چه عوامل پشت دوربین یا نورپردازی ، وقتی که اینجوری رفتار میکنم کارکنانی که امروز میخوان باهام کار کنند یک چیز کوچیکی راجب بازیگر لی جونکی میفهمند، در نهایت من باید بیشتر تلاش کنم تا ثمره بیشتری هم ببرم ، واسه من این طرز تفکر مهمترین چیز هست.
ایا این از روی ادب شماست که به بقیه اعتبار میدین یا کلاهمچین ادمی هستین؟
بعضی بازیگرها صرفا فقط روی شخصیت خودشون تمرکز میکنن. برای من، اگرچه، من از تبدیل محیط کار به مکان بازی انرژی میگیرم. داشتن یه رابطه ی قلبی، ارائه و اشتراک نظرات مختلف با دیگران برای من مهمه. مثل اینه که من خودم رو در یه مسیر اشتباه پیدا کنم و با کمک بقیه راه درست رو پیدا کنم. من روزم رو با نزدیک شدن به کسی که فکر میکنه نزدیک شدن به من سخته شروع میکنم، روحیهشون رو بالا میبرم، با خوشرویی با بقیه احوال پرسی میکنم. چون فقط اینطوری میتونم از روزم لذت ببرم.
بازیگرانی که بقیه براشون توی اولویت باشن خیلی کمند ، چرا تو اینجوری هستی؟
توی هر پروژه ای که کار میکنی نمیتونی فوق العاده عمل بکنی ، بخاطر همین همیشه یک سری پشیمونی داری ، کارت رو ممکنه مردم دوست داشته باشن یا نداشته باشن ، اما من فکر میکنم کسایی که نصف بیشتر سال رو باهاشون کار میکنم از خانواده ام بهم نزدیک ترن ، بخاطر همین باید از کار کردن با هم لذت ببرند و دوستش داشته باشن ، من واقعا عاشق صحنه فیلمبرداری هستم ، بخاطر همین امیدوارم تمام کسایی که با من توی یک پروژه کار میکنند خاطرات خوبی رو با خودشون به خونه ببرند .
تو خیلی به طرفدارات اهمیت میدی ، به ندرت بازیگرایی رو میشه دید که با تور کنسرت طرفدارهاشون رو میبینند.
من از اجرا کردن مقابل طرفدارام فوق العاده لذت میبرم ، درسته من هم میخونم و میرقصم ، اما مسلما مثل یک خواننده حرفه ای نمیتونم عمل کنم ، این فقط باعث میشه که من از برنامه ریزی کردن و آماده کردن اجراهای مختلف برای بودن با طرفدارام حسابی لذت ببرم و خوشحال بشم ، اما الان بخاطر بیماری کرونا نمیتونم اونا رو ببینم ، جدیدا شروع به لایو گذاشتن توی اینستاگرام کردم. آخرین بار حدود دو ساعت لایو داشتم ، در واقع خواهرم هم باعث شد تمومش کنم چون جلوم نشسته بود و هی میگفت ، بسه دیگه تمومش کن ، اگه جلوم رو نمیگرفت کل شب رو میتونستم ادامه بدم .
فکر میکنم که استعدادش رو داشتی و میتونستی آیدل موفقی بشی
بعد از اتمام هر پروژه ام احساس پوچی میکنم و به سختی میتونم ازش خداحافظی کنم و از ۰ شروع کنم ، بخاطر همین قبل از شروع هر پروژه ام با طرفداراهام ملاقات میکنم چون احساس “زنده بودن” میکنم ، و برای این نیست که بخوام مهارت خوندن یا رقصیدنم رو به نمایش بذارم هاهاها.
چرا اینقدر مردم رو دوست داری؟
من عاشق مردمم و بهشون نیاز دارم ، توی کل زندگیم همیشه با کسایی که کنارم هستن صمیمی میشیم چون اون لحظاتی که کنارشون هستم باعث میشه بفهمم کی هستم ، فکر کنم بتونید این رو یک “پیوند” صداش بکنید ، این پیوند ها منو راهنمایی میکنند ، بیدارم میکنند و باعث تحریک شدنم میشن ، در زندگی واقعی هم عاشق گفتگوهای عمیق هستم ، وقتی که داریم درباره زندگیمون حرف میزنیم یه وقتایی بحثم میکنیم ، یکبار که با دوستام داشتم نوشیدنی میخوردم روز بعد صدام گرفته بود ، من زندگی مردم رو به کتاب خوندن ترجیح میدم ، دوست دارم تفاوت های زندگی های مردم رو ببینم .
راجب چه آدمایی کنجکاوی؟
همه کس ، همه زندگی ها جدید و خاص هستن ، زندگی ها میشه شبیه هم باشه اما یکسان نیستن ، زندگی هایی هستن که من اصلا تصورش هم نمیکردم ، جایی هست که بتونم فکر های مردم رو ببینم و بشنوم ، من با نگاه کردن به آدم ها چیزهای زیادی یاد میگیرم .بخاطر همین توی بازی کردنم هم خیلی بهم کمک میکنه.
احساس تنهایی میکنی ، مگه نه؟
درسته ، دیروز من تستMBTI دادم ، و تیپ شخصیتی من INFP بود ، بخاطر همین اصلا طرفدارام باورشون نمیشد . هاهاها ، بخاطر همینه که خیلی سعی میکنم با مردم ارتباط برقرار کنم ، با ارتباط برقرار کردن با طرفدارام و مردم اطرافم از تنهایی خلاص میشم.
لی جونکی توی بچگش حسابی خجالتی بوده … مگه نه؟
هاهاها ، واقعا نمیدونم که کی این عکس رو گرفته .. وحتی نمیدونم چرا پدرم منو رو دستاش نگه داشته ، بعد از اینکه این عکس حسابی سر و صدا کرد از پدرم پرسیدم که بهم جواب داد ، بعد از اینکه منو روی دستاش نگه داشته بعدش ایستادم ، این عکس آینده گونگیل شاه و دلقک .
من یک دانش آموز سخت کوش نبودم ، فقط با عده کمی از دوستام میگشتم ، توی خونه و مدرسه خیلی درونگرا بودم ، توی دبیرستان به باشگاه صدا و سیما رفتم یک بخشهایی از کتاب ها رو میخوندم ، حس میکردم که این چیزی که با صدام دارم انتقال میدم یه چیزی توی وجودم رو داره پر میکنه ، سال سوم دبیرستان تئاتر هملت رو که نگاه کردم تصمیم گرفتم که بازیگر بشم ، توی بیست سالگیم از بوسان راهی سئول شدم . از وقتی که به عنوان یه بازیگر زندگیم رو شروع کردم تا حدودی برون گرا شدم و این برای من مثل یک موهبت بود .
اغلب تو عکسبرداری های خشن یا درام های تاریخی اکشن برمیداری ، این پروژه ها خودشون سمتت میان یا خودت انتخابشون میکنی؟
من پیشنهاد های زیادی توی این ژانرها دریافت میکنم ، بهم گفتن که بازیگرم که بهم درام های تاریخی خیلی میاد ، در نهایت من پروژه ای رو انتخاب میکنم که واسم جالب باشه ، همچنین دوست دارم حرکات اکشنی رو انجام بدم که از لحاظ جسمی توانایش رو دارم ، خیلی باحاله که بتونم خودم انجامشون بدم.
چرا کارگردان ها از تو میخوان نقشهایی رو بازی کنی که یک گذشته غمگین و ناراحت کننده دارن ، که پس مشکلات برمیاد و با گذروندن این مشکلات قویتر میشه ، این چه چیزیه که توی تو میبینند؟
از زمان شاه و دلقک همینطور بوده ، کارگردان ها میخواستن حسابی احساسات رو توی من ببینند ، کاگردان سریال گل اهریمنی جناب کیم چول گیو هم بهم گفت راجب این دوگانگی من حسابی کنجکاوه ،همینطور کارگردان فیلم سینمایی شاه و دلقک هم بهم گفت من رو وقتی دیده خیلی ناراحت شده فکر کنم بخاطر همین تونستم از بیند ۳۰۰۰ نفر نقش گونگیل رو بگیرم . فکرش رو بکنید ، حدس میزنم یه نوع افراط دارم ، چون مردم بهم میگن خندیدن من باعث میشه مردم شادتر بشن و روحیه بگیرن جوری که انگار خوشبخت ترین آدم عالمم ، اما یه وقتهایی انگار کل نگرانی های دنیا رو به دوش میکشم ، وقتی این چیزها رو میشنونم و کنار هم میذارم که مخصوص خودمه خیلی خوشحال میشم ، همیشه ازم میپرسن “دوست داری چجور بازیگری بشی؟” من هم همیشه جواب دادم بازیگری که مردم رو کنجکاو نگه داره ، بخاطر اینکه مردم همیشه شوکه میشن زیر این صورت دو گانه من چه چیزی پنهان شده.
اغلب داری توی یک سبک و ژانر کار میکنی برای اینکه جنبه های مختلف خودت رو نشون بدی چیکار میکنی؟
کسایی که باهاشون توی یک مجموعه بازی میکنم اولین تماشاگر های من هستن ، پس باید بهشون اعتماد کنم و تمام احتمالات ممکن رو در نظر بگیرم ، خودم نمیتونم جواب همه چیز رو بدم و باید به عهده کسایی بذارم که داریم با هم روی اون پروژه کار میکنیم چون از داستان و سرنوشت شخصیت ها خبر دارن ، کم کم میتونم به درک کاملش برسم من اینجوری کار میکنم .
در نهایت این لی جونکی هست که بازی رو انجام میده ، پس این عملکردهای من هست که باعث میشه لی جونکی باشم ، بخاطر همین سعی میکنم حتی یک کلمه از حرفهای کارگردان و عوامل هم از قلم نندازم ، اگه احیانا از دست بدم ، همون عملکرد ها رو تکرار میکنم .
تا حالا شده یه رفتار خاص رو تجربه کنی
فکر میکنم هر بازیگری از اینکه یک رفتار شخصیت خودش رو تلقید کنه میترسه ، وقتی که با کارگردان کیم مین جه توی وکیل بی قانون کار میکردم چون قبلا باهاشون سر سریال زمانی بین گرگ و میش هم بودم و اون سریال خیلی موفق شده بود میترسیدم نتونم از اون لی جونکی پیشی بگیرم . یادمه با یکی از همکارام چویی مین سو توی استودیوی خودش ملاقات کردم داشت یک کار دستی انجام میدادو عینک هم به چشمش بود ، تا منو دید گفت :”اه اومدی ، بگیر بشین “. بعد بهم گفت:” انگار توی یه بیابون گیر افتادی ” همینطور راجب حال و هوای سنم حرف زدن ، بعد هم گفت :”کارت عالیه ادامه بده ، بیشتر شبیه یه گرگ به نظر میای “، همین حرفا باعث شد اعتماد به نفسم بیشتر بشه .
آیا لی جونکی الان میتونه از لی جونکی گذشته پیشی بگیره، این سوال سختیه که باید از خودت بپرسی؟
اگه وقتی حسهای خلاقیتت بی حس شده بخوای مثل زمانی که تازه شروع کرده بودی عمل کنی حتما دچار مشکل میشی ، هرچند زمان زیادی رو به عنوان یک بازیگر زندگی کردم بخاطر همین میتونم از تکنیک هایی که یاد گرفتم هم کمک بگیرم ، اما نباید هم مثل یک تکنسین رفتار کنم ، آیا مثل گذشته هنوزم متعهد هستم ؟فکر میکنم این یه مشکلیه که همه باهاش رو به رو میشن ، و نه فقط بازیگر ها .. مهم نیست که چه شغلی داریم ،همیشه باید تمام تلاشمون رو کنیم که توی هر رشته که فعالیت میکنیم خلاقیت داشته باشیم و خودمون رو به روز کنیم.
توی حرکات اکشن خیلی حرفه ای هستی ، چرا سعی نمیکنی که خودتم بدلکاری رو انجام بدی؟
خود حرکات اکشن هم یک جوربازیگری هست ، فقط مشت زدن نیست ، برای حرکات اکشن هم باید احساسات تمام صحنه رو توی سرت داشته باشی، وقتی ازت میپرسن چرا به این سکانس اکشن نیاز هست یا چرا این آدم داره ناامیدانه مبارزه میکنه بتونی بهش جواب بدی ؟وقتی که بدلکاری هم خودت انجام میدی دوربین حتی یک ثانیه هم ازت دور نمیشه ، البته وقتی اینکار رو میکنی دیگه نیازی به فیلمبرداری تک تکه یا پشت سر هم نیست و همه اینها هم بستگی به خود فرد داره ، هرچند من بدکاری های نقش های خودم رو انجام میدم چون عاشق تکواندو ، جیجوستو و بوکس و موی تای هستم ، چون دوست دارم از بدنم استفاده کنم ، هرچند نباید بیش از حد توان جسمی از بدن کار کشید.
شنیدم که روی بدنت جای زخم های افتخار زیادی داری؟
پاهای من پر از زخم های کوچیک هست ، همیشه سر صحنه های اکشن دچار کبودی و خراش های مختلف میشم ، بازیگرهای اکشن مثل ما دونگ سوک که خیلی درشت هیکل هستن که با یک ضربه حریف رو ناک اوت میکنند، اما من بازیگریم که با حرکات مختلف و تیز و دقیق باعث میشه از اون شرایط خارج بشم ، برای همین دائما باید حرکاتم رو با همکارم یکی کنم ، که برای این کار باید با کارگردان هنرهای رزمی کار کنم.
احتمال داره یک روز تام کروز کره ای ها بشی؟
برای من یک بازیگر قابل احترام هستن ، الان ۵۸ سالشونه و همچنان تمام حرکات بدلکاری رو خودش شخصا انجام میده ، اخیرا هم برای فیلمبرداری فیلمش وارد ایستگاه فضایی شده ، فرقی نداره چجور ژانری کار میکنه ، واقعا تحسین برانگیزه.
خیلی هیجان زده به نظر میای از شغلت راضی هستی؟
۱۰۰% راضیم
چجوری میتونی اینقدر عاشق شغلت باشی؟
اگه بازیگر لی جونکی رو از من جدا کنید ، لی جونکی یک آدم خیلی خسته کننده ای میشه ، شاید خیلی کلیشه ای به نظر بیاد اما وقتی که من یک شخصیت و پروژه جدید رو شروع میکنم ، یک زندگی متفاوت و جدید رو تجربه میکنم ، همچنین این حس واقعا غیر قابل توصیف هست ، من در مرکز یک پروژه ای هستم که همه برای رسیدن به یک هدف مشخص روش کار میکنیم.
چرا آدم خیلی سخت کوشی هستی؟
چون ازش لذت میبرم
همه اینکارها رو میکنی چون ازش لذت میبری؟
اگه ازش لذتی نبرم براش حسابیم تلاش نمیکنم ، اگه فکر کنی فقط کار میکنی ازش لذتی نمیبری، پس برای چیزی که ازش لذت میبرم حسابی تلاش میکنم.
بازیگری برای جونکی چه معنی ای میده؟
اوایل فکر میکردم باید براش کتایها و درسهای زیادی رو بخونم ، وقتی که روش استانیسلاوسکی رو شروع کردم باعث شد تکنیک ها و مونولوگ های مختلفی رو یاد بگیرم ، هرچند چندین بار شکست خوردم و از خودم خجالت کشیدم ، یک سری آموزشهای جسمی و احساسی هم یاد گرفتم که باعث شد بفهمم بازیگری این نیست که به تنهایی بتونی دیگران رو هیپنوتیزم کنی ، بلکه هر کسی باید نقش خودش رو به درستی ایفا کنه دقیقا مثل یک ارکستر که باید هماهنگ باشیم ، از نظر من بازیگری مانند یک ارکستر هست.
چجوری یه شخصی مثل خودت که به شغلش اینقدر وابسته اس و خواسته های خاص خودش رو داره چجوری میتونه اینقدر راحت با بقیه ارتباط برقرار کنه ، رازت برای این هماهنگی چیه ؟حتی اگه حسابی به شغلت علاقه داشته باشی؟
این چیزیه که بازیگرها هنگام نوشیدنی خوردن راجبش خیلی با هم بحث میکنند ، هر بازیگری سبک خاص خودش رو داره ، بعضی از بازیگرها مثل شلاق عمل میکنند ، یعنی اینکه هر چی مانع سر راهمه از شرش خلاص میشم ، اوایل من هم سعی میکردم اونها رو الگوی خودم قرار بدم . اما هر چی به تجربه ام اضافه شد فهمیدم که اینکار مثل یک جامعه میمونه که باید با هم هماهنگ باشیم ، بعضی وقتها من هم کارهام رو به روش خودم انجام میدم ، اما جوری نیست که تعادل کار رو بهم بزنه ، همیشه یک سری چیزها هست که بتونم از دیگران یاد بگیرم ، توی این حرفه هم یک سری افراد مختلف دور هم جمع میشن و من به عنوان بازیگر باید مسئولیت هماهنگ کردن این افراد رو به عهده بگیرم.
اریک رومر فیلمساز فرانسوی یک بار گفت سینما هنر رد شدن هست ،بخاطر اینکه وقتی یک فیلم رو میسازی باید فقط یک برداشت از صحنه رو انتخاب کنی ، فرض کن بازیگر لی جونکی یک مدل بازی رو توی سرش داره ولی کارگردان میگه باید یک جور دیگه بازی کنی ، تو چیکار میکنی؟
حین فیلمبرداری سکانس های مختلف زیادی رو برداشت میکنی که کات میشن ، بعضیهاش خیلی عمیقه ، بعضی وقتها باید جدید بشن ، یک سری وقتها هم توی ترتیب فیلمبرداری تغییرات پیش میاد ، وقتی که دلم میخواد یک چیز جدید رو به نمایش بذارم پیش کارگردان میرم و پیشنهادش میکنم ، میگم دوست دارم این هم فیلمبرداری کنیم ولی لازم نیست حتما ازش استفاده کنید ، ولی به نظرتون بهتر نیست سکانس های بیشتری ازش داشته باشیم .
یا پیش فیلمبردار میرم و میگم اگه ما یک سکانس دیگه از این داشته باشیم به نظرتون جالب تر نمیشه؟ یا پیش پارتنرم میرم و میگم ، به نظرت اگه ما از یه زاویه ی دیگه هم این رو بازی کنیم احساساتمون بهتر نمیشه؟نظرت چیه؟ مشکلی که نداری؟
که باعث میشه امتحانش کنیم ولی خیلی وقتها رد میشه ، اما وقتی برداشتهای متفاوتی رو امتحان کنی ، برای اون محصول نهایی که میخواد بیادبیرون حسابی هیجان زده میشی .
انگار استاد مذاکره هم هستی؟
بیشتر شبیه اذیت کردنه ، بعضی وقتها کارگردان بهم میگه ، ما که این رو تموم کردیم ، منظورت چیه بازم فیلمبرداری کنیم؟هاهاها
با این حال ، انجام دادنش بدون اذیت کردن خودش یه مهارته
وقتی که چیز دیگه ای باشه که میخوام امتحانش کنم باید فروتن تر هم باشم و بتونم بقیه رو درک کنم ، هنوزم باید اینکار رو انجام بدم
هنوز؟ آخه هجده سال از زمان شروع به کارت میگذره ؟
هنوز راه طولانی پیش رو دارم ، خیلی کارها هست که میخوام انجام بدم ، هر چی سنم بالاتر میره نقش های متفاوت تر بیشتری رو میخوام بازی کنم ، و یه زمانی هم میرسه که باید از این نردبون شغلی بیام پایین ، یک زمانی میرسه که باید از بقیه بازیگر ها حمایت کنم ، بخاطر همین حسابی فکر میکنم که چجوری باید کارم رو عالی انجام بدم ، چون دلم میخواد زمان زیادی رو به عنوان بازیگر زندگی کنم .
کارگردانی هست که دلت بخواد در آینده باهاش کار بکنی؟
وقتی در مراسم های اهدای جایزه ، جایزه ای میگرفتم و جلوی میکروفن میرفتم میدیدم کارگردان ها و بازیگر های زیادی هستن که در آینده احتمالا باهاشون کار میکنم ، اگه بدون هیچ مشکلی و حسابی تلاش کنم شاید بتونم یکبار با همشون کار کنم ، باعث افتخارمه که باهاشون کار کنم شخص خاصی رو مد نظرم ندارم ، تا زمانی که با هم یک کار مشترک داشته باشیم و به چالش کشیده بشیم.
اگه بخوای با کارگردان لی جون ایک کار کنی چی؟
یکبار کارگردان بهم گفت چرا بازم با همدیگه کار کنیم؟مگه میتونم تو رو بهتر از گونگیل هم کنم؟الان به اندازه کافی کارهای خوب میتونی انجام بدی ، بیا وقتی پیر تر شدی بازم همدیگه رو ببینم ، وقتی سنم بالاتر بره و دوباره با کارگردان لی جون ایک کار کنم دلم میخواد بدونم چه داستانی رو ایجاد میکنیم، وقتی که من رو به عنوان یک بازیگر تازه کار اینجور بین مردم محبوب میکنه زمانی که سنم بالاتر بره چیکار میخوان بکنند ، بخاطر همین خیلی کارها برای آینده ام دارم
شنیدم از نوشیدنی خوردن بعد از تموم شدن کارات توی خونه حسابی لذت میبری ؟
توی ۲۰ سالگیم من مشروبات الکی رو خیلی دوست داشتم ولی الان آبجو رو ترجیح میدم ، اون حس تازگی و خنکیش رو دوست دارم ، دوست دارم بعد از اینکه کار روزانه خودم رو تموم کردم یک حس عالی رو تجربه کنم ، همینطور به روزی که گذشت فکر میکنم و یا همراهش فیلمنامه قسمت بعد رو میخونم.
چه آبجویی رو میخوری؟
همونطور که میدونی ؛ آبجوی Cass Light ، چون اگه هر روز بخوام آبجو بخورم چاق میشم .