مصاحبه جونگی با مجله The Star
بخش اول
سفری رمانتیک به جایی ناشناخته با بازیگر لی جونگی.
داستانی واقعی.
اون برگشته. لی جونگی بعد از دو سال وقفه درست همینجا رو به روی ماست، با سریال «گل اهریمنی».
او مانند باران عشقِ نیمه تابستون، با صدایی شادتر و سرزنده تر از همیشه زمزمه میکنه.
– از سفر ما به ماکائو برای عکسبرداری تو ژانویه ۶ ماهی گذشته، حالتون چطوره؟
بعد از برگشتنم به کره به دنبال پایان عکسبرداری، شروع به فیلمبرداری سریالم گل اهریمنی تو ماه مارس کردم و تا الان روش تمرکز کردم. همینکه یه پروژه رو شروع کنم کاملا و تنها روی فیلمبرداری متمرکز میشم، برای همین کار خاص دیگه ای رو انجام ندادم. همینطور به خاطر کوید ۱۹ که باعث درد و ناراحتی مردم زیادی در سراسر دنیا شد، منم اوایل امسال رو با محدودیت ها زندگی کردم، تا جایی که میشد از فعالیت های بیرون خونه دوری کردم. امیدوارم همگی هرچه زودتر به اون زندگی آزاد و پربرکتی که بهش عادت داشتیم برگردیم. دوستان، شاد و موفق باشید و مراقب سلامتیتون باشید.
– خاطره انگیزترین لحظه شما در طول سفر عکسبرداری به ماکائو چی بود؟
عکسبرداری تو جاذبه های گردشگری ماکائو خاطره انگیزترین بود. چشم انداز های رنگارنگ و قشنگ و معماری ماکائو. و لحظاتی رو که همراه کارکنانم تو اون جاذبه های گردشگری داشتم الان خاطرات باارزشی شدن. مثل این بود که تو یه سفر تفریحی بودم. تو آخرین روز سفر، به خصوص، منظره شب ماکائو حین رانندگی وقتی دوروبر داشتیم چرخ میزدیم خیلی قشنگ بود. چون دوربینم نمیتونست اون منظره های زیبا رو اونطور که من با چشمام میدیدم خوب ضبط کنه تو ذوقم میخورد، هرچند اگه یه بار دیگه فرصتی برای برگشت به اونجا داشته باشم، دلم میخواد جوانب مختلفی از ماکائو رو تجربه و احساس کنم. یه بار دیگه از کارکنان بخش تولید ممنونم که بهم یه همچین سفر شادی و دادن.
– همینکه از سفر عکسبرداری برگشتی، روی سریال گل اهریمنی متمرکز شدی و حالا دیگه چیزی نمونده که تو ژوئیه پخش بشه. درموردش چه احساسی داری؟
سال گذشته برای اولین بار، تو رسیدن به هدفم که سالی حداقل یه پروژه تو سال بود شکست خوردم. چون این پروژه ایه که بعد از دوسال وقفه دارم به بیننده ها و طرفدارام هدیه میدم، بیشتر از هرچیزی هیجان زده ام. البته فشار زیادی هم رومه. برای همین اینروزا، بی اندازه هیجان زده و خوشحالم که کارمو به عنوان یه بازیگر انجام میدم، یه چالش جدید و پذیرفتم، سازگاری و هماهنگی محل کار و تو مجموعه میسازم چون من تو مرکزم، درحالیکه تو مجموعه کاملا خوش میگذرونم. البته که نمیتونم تضمین کنم که چه نتیجه ای حاصل میشه اما دارم تلاش میکنم زیاد دل نگرون نتیجه نباشم. به جاش سعیمو میکنم کاملا از فرایند ساخت لذت ببرم همونطور که الانم همینجورم، و تبدیل به یه چیز جدیدش کنم، تجربیاتی مفید و نیروبخش. به دویدن تو این مسیر ادامه میدم و بخوبی این حرکت و به سرانجام میرسونم. بعدش، شروع میکنم برای یه چیز جدید آماده میشم. لطفا حسابی حمایت کنید و امیدوارم از سریال لذت ببرید.
-میتونی بهمون یه توضیح مختصری درباره سریال و شخصیتی که داری بازی میکنی بدی؟
به عنوان شعار تبلیغاتی «حقیقت بی رحمانه ای که اعتمادی کامل را میلرزاند» به ذهن میرسه. این داستانی درباره عشق و واقعیت درباره یه زن و شوهره که ۱۴ ساله عاشق همند. ژانرش «ملودرامی دلهره آور» تعریف شده و من فکر میکنم تداوم و ابتکار و موقعیت هایی غیرقابل پیش بینی تو داستان از جمله نقاط قوت سریال هستن.
بک هی سونگ مردیه که تظاهر به عشق میکنه و چا جی وون با حقیقتی روبه رو میشه که میخواد ازش دوری کنه، وقتی شروع میکنه به شک کردن که همسرش واقعا کیه، هرچند هنوزم دوستش داره. فکر میکنم حس این حجم احساسات پرشور بین این دو نفر خیلی جالب خواهد بود.
من نقش بک هی سونگ و بازی میکنم، کسی که نمیتونه برای همسرش جی وون و دخترش یون آه، همسر و پدری وفادار تر، صادق تر و عاشق تر باشه، از طرف دیگه، با رازهای گذشته ظالمانه اش زندگی میکنه.
– ما تو نت یه چرخی زدیم و خلاصه سریال گل اهریمنی و پیدا کردیم که اونو به عنوان احساساتی پرشور و تعقیب و گریزی دلهره آور بین اون دو شخص (بک هی سونگ، چا جی وون) تعریف کرده بود. ما درمورد آنچه بازیگر لی جونگی قراره نشونمون بده که تا به حال تو این ژانر اصلی ، احساسی تعقیب و گریز دلهره آور و پرشور ندیدیم خیلی کنجکاویم.
اون اول که فیلمنامه رو خوندم، احساسات پیچیده و ظریفی رو که توسط موقعیت های داستان ساخته میشه به نظرم خیلی جالب اومد. اما صادقانه احساس فشار زیادی هم کردم، فکر کردم، به عنوان یه بازیگر، فرایند بیان و به تصویر کشیدن این احساسات به شدت دشوار خواهد بود. در حقیقت هرچه بیشتر فیلمنامه رو میخوندم، بیشتر نگران میشدم و از خودم میپرسیدم “واقعا من میتونم از پس بیان این احساسات تو سریال بربیام؟” انجام این پروژه تصمیم گیری راحتی نبود. (انتخاب این پروژه کار ساده ای نبود) با این وجود، چیزی که درموردش خیلی خوشایند و جذابه اینه که من به عنوان یه بازیگر یه چالش متفاوت دیگه رو در پیش گرفتم. به عنوان یه بازیگر نمیخوام لذت ساخت این شخصیت تو سریال با عمق و ظرافت رو از دست بدم. برای همین حالا، مدام همش در حال فکر کردن و ساختنم که بیننده ها بتونن سریال و جالب و جذاب ببینن و تا جایی که امکانش هست ازش لذت ببرن.
– این دومین باریه که بعد از ذهن های جنایتکار با مون چه وون همکاری میکنید. ایفای نقش مقابل او چگونه است؟
خوشحال بودم که بعد مدت ها دوباره با چه وون همکاری میکنم. درواقع، طی فیلمبرداری ذهن های جنایتکار چندین بار درموردش صحبت کردیم “خیلی بده که نمیتونیم به مردم یه ملودرام نشون بدیم. موندم اگه نقش کسایی و که عاشق همن تو یه پروژه بازی میکردیم، چه جور رابطه عاطفی و میتونستیم بسازیم ”
خوشحالم که این خواسته ها خیلی زود براورده شدن. همینطور ما تو یه ژانر تک و خاص دوباره همو دیدیم، ‘ملودرام دلهره آور’ نه یه ملودرام معمولی. برای همین رو اینکه چطور داستان این دو شخص رو میشه تعریف کرد تمرکز کردیم.
چه وون ساکت، آروم و خیلی متمرکزه. از طرف دیگه، من سرزنده و پر از انرژی ام حتی وقتی دارم بازی میکنم. برای همین فکر میکنم خیلی چیزا هست که میتونیم روبه راه کنیم و وقتی با هم بازی میکنیم باهاش به هم کمک کنیم. ما خیلی با هم همصحبت میشیم و برای ساخت یه درام عالی با هم همکاری میکنیم.
– ما همینطور توجه کردیم که ظاهرتون رو هم برای این سریال تغییر دادید، از جمله چتری های بلند. چیزی هست که بهش توجه ویژه ای کرده باشید؟
چون اون مردیه که با عمرشو با پنهون کردن احساساتش زندگی کرده، به حالات چهره ام، حرکات و تنفسم توجه ویژه کردم.
مثلا، اوایل سریال من چتری موهام رو عمدا بلند نگه داشتم چون میتونم حالت چهره ام رو تا حد ممکن مخفی نگه دارم.
تو این سریال، تا جایی که میشد همه جوره سعی میکنم، واکنش هام رو به شخصیت های مختلف، راه های بیان چهره و احساسات و با دقت در نظر بگیرم و پیش بینی کنم. چون فکر میکنم این چیزا برای ساختن یه تصویر سه بعدی از بک هی سونگ تو هر دو ورژن گذشته و حالش کمک میکنه.
– ما توسط لی جونگی که تو پشت صحنه مجموعه سرشار از انرژیه تحت تاثیر قرار گرفتیم. کارگردان کیم چول گیو، تو صحبتاشون به این اشاره کردند که یکی از چیزهایی که تو سریال باید حواسمون بهش باشه اینه که لی جونگی داره نقش شخصی و بازی میکنه که دقیقا نقطه مقابل خود سرزنده اش تو زندگی واقعیه. به نظرمون خیلی جالب اومد.
به عنوان یه بازیگر، اینجور چیزا خیلی خوشایند، لذت بخش و سرگرم کننده است. بازیگرای متفاوتی وجود دارن، اما درمورد من، من به مجموعه هم به عنوان یه تفریحگاه شاد و هم یه صحنه مقدس فکر میکنم و از بودن در اونجا انرژی میگیرم. همزمان سعی میکنم انرژی مثبتی که دارم رو با کسایی که باهاشون کار میکنم سهیم بشم و خاطرات خوشی رو بهشون هدیه بدم.
به این دلیله که، همینکه کارم منتشر شد، به نظر مردم اینکه من دارم نقش شخصی و بازی میکنم که با لی جونکی که تو مجموعه هست کاملا متفاوته جالب و تماشایی اومد. منم از اینکه یه همچین تضادی میتونه اینقد جذاب باشه، خیلی هیجان زده ام. (میخنده) خود منم به عنوان یه بیننده، خیلی هیجان زده ام و نمیتونم صبر کنم تا ببینم که تو این پروژه چطور به نظر میام و چجوری شدم.
– لی جونگی فکر میکنه ما تو این سریال باید منتظر چیا باشیم؟
من فکر میکنم چیزی که باید منتظرش باشیم و دنبالش کنبم، احساسات متنوعیه که این زوج -که به شدت عاشق هم بودن- احساس میکنن زمانی که با حقیقتی بی رحم روبه رو میشن که میخوان ازش دوری کنن، و وسعت دامنه اون احساسات. تصویرگری روانشناختی اون شخصیت های مجزا هم بخش مهم دیگه سریاله، همونجایی که بیننده ها، غرق داستان سریال شدن و دنبالش کردن، براشون جالب میشه.
– بزرگترین نگرانیت این روزا طی فیلمبرداری چیه؟
بزرگترین نگرانیم اینه که چطور میتونم به بهترین وجه نقاط قوت سریال و این جریان احساسی شخصیتم و به بیننده منتقل کنم. برای هر پروژه ای که کار میکنم، اینا چیزاییه که به نظرم مشکل میاد.
تو این سریال، مخصوصا، من باید احساسات دشوار و ناآشنایی و که تو این رابطه عاشقانه احساس میکنم رو به همون خوبی که پنهانش میکنم، بیان کنم. برای همین حسابی دارم سعی میکنم جزئیاتش رو پیدا کنم.
– هوا یهو خیلی گرم شد. برای رد شدن از این موج گرما، سر صحنه، توصیه خاصی داری؟
طی همه کارایی مختلفی که انجام دادم، همه چیز و تجربه کردم. از سکانس های اکشن سخت تو گرمای شدید، تا پوشیدن همه جور لباسی و پک کامل سختی ها دوییدن تو کوه ها و مزارع. برای همین حالا، حتی خدامم شکر میکنم که میتونم وسط شهر کار کنم. (میخنده)
اعتقاد دارم، مهم نیست چیکار میکنم، در نهایت ذهن حاکم بر جسمه. برای همین، خویشتنداری و اینکه خودم محیط کار و تو مجموعه شاد و سرگرم کننده کنم و تمرین میکنم. وقتی این کارو میکنم، بدون توجه به محیطی که توشم، میتونم انرژی مثبت ایجاد کنم.
و فکر میکنم اون انرژی مثبت مثل یه جور “ویروس شادی” بین همه اعضا و کارکنان اطرافم هم پخش میشه. البته، برای سالم موندن، مرتبا جنسینگ قرمز هم میخورم. (میخنده)