Leejoongi’s post-wrap interview1

بخشی از مصاحبه ی جونگی برای پایان سریال گل اهریمنی🥀

“فکر نمیکردم بتونم گل‌اهریمنی رو مدیریت کنم.
گل اهریمنی نقطه ی عطفی در حرفه ی بازیگری من شد.”

احساسات پیچیده ی مختلفی دارم:احساس راحتی که این دوره رو به خوبی تموم کردم؛احساس موفقیتی که سنگینی که در ابتدا خودم حس میکردم و تبدیل شد به کاری که نتیجه ی خوبی ازش بدست اوردم؛ حس پوچی که باید با همه ی کسایی که با اونها سر صحنه کار میکردم خداحافظی کنم.

انجام این مصاحبه باعث شد دوباره دلم برای همه ی اون چیزهایی که بوده تنگ بشه. احساس تنهایی میکنم اما قدردان خیلی چیز ها هم هستم.

من تلاش زیادی کردم تا عکس العمل های هیون سو که در روابطم با بقیه نشون میده رو به تصویر بکشم.از اونجایی که هیون سو نمیتونه احساسی رو درک کنه، من فکر کردم هر حالت چهره ی کوچکی ، همه ی عکس العمل ها صحنه رو قوی تر و باور پذیرتر کنن.
هیون سو به عنوان یه هنرمند صنایع دستی فلزی باید طبیعی بنظر میرسید.پس من با تماشای ویدئو فلزکاری در بوتیوب و الهام گرفتن، تصور کردم که اون چطوری میتونه باشه.همچنین من برای یادگیری جزئیات با یه هنرمند صنایع دستی فلزی واقعی ملاقات کردم. برای نشون دادن یه پدر گرم درواقع من کلی فی البداهه بازی کردم.کارگردان بهم ایمان داشت و اجازه داد چیز های زیادی رو امتحان کنم.پس از اول با ایون ها کار های زیادی کردم مثلا باهاش بازی کردم.
هر وقت با اون فیلمبرداری داشتم زودتر میرفتم سر کار و تا اونجا که‌ امکان داشت باهاش میموندم.
خیلی وقت ها از بازی کردن و صحبت با اون بیشتر از بازیگری خسته میشدم.

وقتی اولین با فیلمنامه ی گل‌اهریمنی رو خوندم با خودم فکر کردم که نمیتونم از پس این بر بیام.مدام از خودم می پرسیدم که بازیگر لی جونگی به اندازه ی کافی توانمند هست تا پدری عاشق، همسری فداکار و مردی که‌ گذشته ی غم انگیر و بی رحمانه ی خودش رو پنهان کرده رو به تصویر بکشه؟
تا زمانی که تصمیمم رو بگیرم، خیلی نگران و هیجان زده بودم که ایا میتونم بیننده ها رو قانع کنم، چی میشه اگه ‘رنگ های’ ویژه ی بازیگر لی جونگی درنهایت نشون داده بشه و تعادل به هم بخوره. خوشبختانه قبل از اینکه تصمیم بگیرم دو هفته وقت داشتم تا فکر کنم.مدام فیلمنامه رو میخوندم و سعی میکردم توی ذهنم تصویر سازی کنم.بعد من بالاخره فهمیدم” چی میشه اگه همه ی اینها مثل سرنوشت سراغم اومده باشن.پس من شروع کردم تا این رو به نقطه عطفی در حرفه ی بازیگریم تبدیل کنم.
قبل از اینکه شروع کنیم، چه وون و من چیزایی مثل “اگه این رو به خوبی انجامش بدیم، میتونیم ژانر جدید”ملودرام هیجانی” رو با احساسات منحصر به فرد خودمون درست کنیم” گفتیم که باعث اطمینان بیشتر من برای انجام این پروژه شد.

من واقعا همه‌ی سکانس ها رو دوست دارم .تک تک اون ها. اگه‌قرار باشه فقط یکی از اونها رو انتخاب کنم اون صحنه ی فراموش نشدی که هیون سو برای اولین بار احساسات خودش رو فهمید و شروع به گریه میکنه. من و کارگردان خیلی نگران بودیم. ما تقریبا یک ساعت فقط حین تمرین دربارش بحث کردیم. نگران بودم که نتونم تعادل بازیم رو حفظ کنم و توی متقاعد کردن بیننده ها شکست بخورم. این باعث میشد کل‌ احساساتی که تا اینجا ساخته بودم از بین بره.در اخر به کارگردان گفتم میخوام با حسی که‌ اولین بار موقع ی خوندن فیلمنامه داشتم پیش برم:درست مثل نوزادی که اجازه میده برای اولین بار دنیا صدای اشک ریختنش و گریه اش رو بشنوه.پس اون صحنه ای هستش که ما بعد از کلی بحث و بررسی ساختیمش. یادم میاد که بعد از تموم کردن اون سکانس اوقات سختی رو برای کنترل کردن احساساتم داشتم.

از نظر من شاخص ترین دیالوگ وقتیه که هیون سو در اخر به جی وون میگه “من واقعا باهات خوب رفتار میکنم.بهت کلی‌ عشق می‌ورزم “هیون سو بعد از از دست دادن حافظه‌ش عشق گرمی که جی وون در گذشته بهش داده بود رو برمیگردنه.این به معنای یه عشق و یه زندگی جدید برای هر دوی اونهاست. حتی سر صحنه نمیتونستم دست از گریه بکشم.

برای من گل‌ اهریمنی یه تصمیم جسورانه بود. الهام بخش کنجکاوی و تخیل من برای این اینده ای که هنوز شکل نگرفته بود. هر زمان که به عنوان نقش اصلی کار میکنم ، احساس مسئولیت میکنم که باید در ایجاد بهترین داستان ممکن مشارکت کنم. بخصوص این سریال باعث شد در این خصوص خیلی فکر کنم.

من واقعا سپاسگزارم که‌ تونستم این دوره رو به خوبی تموم کنم. این نتیجه ی ارتباط و تعامل کارکنان و بازیگر های همکار و همچنین کارگردان و نویسنده بود. بنابراین خیلی احساس رضایت میکنم.فکر میکنم که در زندگی، احساس رضایت و خوشبختی که از کار مگیرم بخاطر رویای مشترکم با افرادیه که دوستشون دارم که از رشد و موفقیت من مهم تره. برای من این معنای زندگیه و چیزیه که بیشترین ارزش رو داره.
برای همین گل‌اهریمنی منبع رشد و پرورش من بود. اون لی جونگی رو به عنوان یه انسان، قوی تر و غنی تر کرد.فکر میکنم که من ادم خوشبختی هستم. میخوام قدردانیم رو به همه نشون بدم.

من و چه وون ایده های مختلفی رو برای خلق شخصیت ها با هم رد و بدل کردیم.اون خیلی حساسه(جزئی گرا) و کارش در تمرکز روی احساساتش عالیه. اون کلی سر تکمیل کردن چیزایی که میتونستم جا بندازم کمکم کرد. در اخر وقتی به جی وون فکر میکردم باعث بغضم میشد.سر صحنه بازیگر مون چه وون خیلی حساس و متمرکزه.اون تا زمانی که بتونه‌ احساسات داده شده رو بطور کامل تحلیل کنه سخت فکر میکنه.من بیشتر ازش الهام گرفتم و وقتی با هم سکانس داشتیم از لحاظ عاطفی ازش کمک میگرفتم .

بدون جی وون ، احساسات هیون نمیتونست انقدر ناامید و درمانده باشه.فکر میکنم همکاری که ما داشتیم به بیننده ها منتقل شد و بخاطر همین کلی‌ عشق‌ دریافت کردیم.

مثل بک هی سونگ من هم ارزوی یه خانواده ی گرم و شاد رو دارم. میخوام یه پدر و همسر خوب باشم.
گروهی که باهاشون کار میکردم بهم گفتن: وقتی ازدواج کنه، احتمالا لی جونگی دیوانه‌وار عاشق دختر میشه. نمیدونم اینده چه چیزی رو برای من رقم میزنه، اما اگه‌ خانواده ی خودم رو داشته باشم، بهترین تلاشم رو میکنم تا کلی بهشون عشق بورزم.

سکانسی هست که هیون سو درست بعد از متولد شدن ایون ها داره تماشاش میکنه و با یه صورت بی حس میپرسه” چرا داره گریه میکنه؟” قرار بود با یه حالت بی حس نگاه کنم اما مدام خراب میکردم.
در تمام طول مدت فیلمبرداری نمیتونستم چشمم رو از اون نوزاد بردارم و فقط به خیره شدن به اون ادامه دادم.
اونطوری دیدن من باعث شد فیلمبردار بهم بگه “دیگه‌ وقتشه ازدواج کنی” ㅎㅎㅎ

مطلب پیشنهادی

NamooActors artistsxVogue2024 Leejoongi Part

پشت صحنه ی عکسبرداری بازیگرهای نامو برای مجله یVogue پارت جونگی با زیرنویس فرسی چسبیده …

Seoul music awards 240102

حضور جونگی در سئول موزیک اواردز به عنوان اهدا کننده جوایز بهترین اهنگ، تهیه کننده …

Vogue 2024 interview

ترجمه ی مصاحبه ی Vogue با هنرمندان نامواکترز- بخش مربوط به جونگی “یه وقتهایی همه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *